-
کمی متفاوت6 از بلندیهای استانبول
سهشنبه 2 خرداد 1391 14:43
این روزا تو یه سفر کاری هستم و دسترسی چندانی به نت ندارم ولی واقعا شوکه شدم از این همه محبتی که شما دوستان و عزیزان داشتید بهم و از صمیم قلب برای شما هم ارزوی بهروزی و خوشبختی دارم. بازم ممنونم بچه ها به خصوص الی خانم گل - ممنون الی جان
-
کمی متفاوت 5
جمعه 29 اردیبهشت 1391 10:19
آدم تو روز تولدش اینقدری که از بانک ها و ایرانسل و همراه اول پیامک تبریک دریافت می کنه از فک و فامیل و دوستاش دریافت نمی کنه ... دارم به این نتیجه می رسم که ناگهان چقدر زود دیر می شود و من هنوز درگیر متعادل کردن زندگی و کار و آرمان و آروزو هامم . از یک سالی که گذشت با همه تلخی و شیرینیش راضی بودم ...
-
چند تکه حرف 84
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 08:20
پشت پرچین های بی حوصله، آنجا که امتداد دشت به استدلال می رسد، گاو ها شیرشان بوی روزنامه می داد و قصاب ها، تمدن را سلاخی می کردند پشت پرچین های بی حوصله که باشی این ور و آن ورش توفیری ندارد آسمان همین رنگ است ... زندگی ریتم تندش را آغاز می کند وقتی تو بیشتر خوابت میاید ...
-
چند تکه حرف 83
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 17:13
اینجا به دل سپردن من گیر داده اند مشتی اجل به بردن من گیر داده اند اینجا همیشه آب تکان می خورد از آب اما به اب خوردن من گیر داده اند مانند شمع در غم تو آب می شوم مردم به فرم مردن من گیر داده اند .... فرامرز عرب عامری
-
چند تکه حرف 82
یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 09:08
و آدمها، همواره یادشان می رود که درختان برای رسیدنشان به آسمان می رویند نه برای سوختن و نظاره کردن ستارگان ...
-
چند تکه حرف 81
سهشنبه 12 اردیبهشت 1391 15:26
دنیا پر از انگاره هائیست که آدم را امیدوار می کند. امیدوار به زندگی , به حیات و به هر چه که مفهوم سرزندگی را می توان با آن قیاس کرد. گاهی انتظار ها و رویاهامان بلند پروازانه می شوند وگرنه ما هم آدمهای معمولی و ساده ای هستیم شبیه همه اطرافیانمان ...
-
چند تکه حرف 80
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1391 14:30
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند، تا آیندگان ندانند بیعرضگان این برهه از تاریخ ما بوده ایم ... خسرو گلسرخی
-
چند تکه حرف79
سهشنبه 5 اردیبهشت 1391 15:06
شکوفه های زیادی روی درختان نارنج می نشیند و هر بهار میلیونها شکوفه ناکام را سوار بر نسیم بر پهنه باغ و بوستان می بینیم.شاید درخت نارنج از باد بهار گله مند باشد ولی باد می داند که بارور شدن همه شکوفه ها به مرگ درخت می انجامد ...
-
و دوباره سهراب و چینی نازک تنهائیش...
یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 10:08
... Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 مسافر از اتوبوس پیاده شد: « چه آسمان تمیزی ! » و امتداد خیابان غربت او را برد. غروب بود. صدای هوش گیاهان به گوش میآمد. مسافر آمده بود. و روی صندلی راحتی ، کنار چمن نشسته بود: «دلم گرفته، دلم عجیب گرفته است. تمام راه به یک چیز فکر میکردم و...
-
چند تکه حرف78
شنبه 2 اردیبهشت 1391 09:14
سبک و رنگ و بوی زندگی آدمها هر روز عوض می شود. هر روز عادات جدید و گاها عجیب وارد زندگی ما می شود که نگرش و جهان بینی انسان را از سطح بدوی تا مدرن تحت تاثیر می گذارند. اما همیشه دیدن یک منظره قشنگ و طبیعت بکر روح آدمی را ورای نگرشی که دارد , می نوازد. احساسی مشترک که از اول آدم تا آخرین آدم روی زمین نسل به نسل به ارث...
-
چند تکه حرف77
پنجشنبه 31 فروردین 1391 13:52
دست ها را برای گرمایشان بخواهیم نه خالی و پر بودنشان ...
-
چند تکه حرف 76
جمعه 25 فروردین 1391 14:56
بعضی مواقع احساس می کنی یک حسی می رود زیر جلدت و می خواهی که سر به تن عالم و آدم نباشه. وقتی در اون حال خودت رو تو آینه نگاه می کنی و می بینی که می خوای سر به تن خودت هم نباشه.... بهتره قبل از هر تصمیم و اقدامی یه نگاه تو آینه به خودت بندازی چون این روزا پل های پشت سر واسه خراب کردن خیلی کمند ...
-
چند تکه حرف 75
دوشنبه 21 فروردین 1391 15:22
زندگی را باید ساخت. با دست های خودمان، در بستری محکم و پا برجا ، در برابر هر چه نامش ویرانیست. زندگی را باید پیمود با پاهای خودمان در مسیری روشن و مملو از اگاهی ، استوار در برابر هر چه نامش اشتباهست ... زندگی را ... باید باور کرد.
-
کمی متفاوت 4
شنبه 19 فروردین 1391 09:30
عزیز من! اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد . بگذار در عین وحدت مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم . بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید . بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم ،اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند . بحث، باید ما را...
-
چند تکه حرف 74
جمعه 18 فروردین 1391 10:17
شبیه دست خدا و شاید کمی زمینی تر نوازش می کنی گلهای های باغچه را و من, حسادتی به قدمت قابیل را مبتلا می شوم ای کاش, دور از چشم همه آدمها حودم جای شمعدانی می ایستادم ....
-
چند تکه حرف 73
چهارشنبه 16 فروردین 1391 09:04
پلکی میان چشم توتامن زمان،همین بردار این حریر فاصله را از میان همین دارد نگاه منتشرم محو می شود در نازکای وسعتت ای آسمان ،همین از کهکشان موی تو تا جوی آفتاب مارا بس است زمزم شعری روان،همین اینجا خدای واژه غزل خیز می شود بر بافه های نور فراروی مان،همین دارم به بند می کشم اسفندهای شعر اردی بهشت خاطره با من بمان، همین...
-
لطفا آدم باشید 10
شنبه 12 فروردین 1391 11:40
بعضی ها دوست دارند زندگی شان پر از شور و هیجان باشد اما نه تحمل خیس شدن را دارند و نه وجود پریدن را - رها شدن از یکنواختی جسارت می خواهد و برنامه ریزی ...
-
سلام 91
دوشنبه 7 فروردین 1391 13:56
باران میهمان روزان تازه از راه رسیده سال نو شده اند و تازگی را به رخ درختانی کشیده است که یادشان رفته بهار با کوله باری پر از لباس های سبز رسیده است ...
-
خدانگهدار سال 90
شنبه 27 اسفند 1390 12:20
امروز عصر راهی خانه و کاشانه ی خودمان در بلاد مادری می شویم به عزم دیدار یار و سیاحت دیار ... داشتم فکر می کردم که یه پست سنگین و رنگین واسه آخرین پست سال 90 بزارم اما هر چی به ذهنم فشار آوردم مطلب قابل عرضه و بدرد بخوری پیدا نشد. بدی روزانه نویسی به همینه که دیگه مطلب ناگفته ای واسه روز مبادا نمی زاره واسه آدم. در کل...
-
زندگی، نردبان یا گرگ باران خورده
جمعه 26 اسفند 1390 10:00
زندگی مثل نردبانی شبیه نردبان آرمین است که اگر نتوانیم سوارش شویم عوضش او سواری را خوب بلد است ....
-
چند تکه حرف 72
چهارشنبه 24 اسفند 1390 08:54
کوهها دلواپسند همیشه که شاید فردا داستان طلوعی تازه در کار نخواهد بود و آفتاب نمی داند ، چرا کوه ها به او پشت کرده اند ...
-
کمی متفاوت 3
یکشنبه 21 اسفند 1390 14:16
آدمها برای خودشان زندگی می کنند و هدف هایشان ،اما نمی دانم کجای راه را بیراهه می روند و می شوند یک اسباب بازی برای خوشبخت کردن دیگران ... عموما مفهوم فریب را با ایثار اشتباه می کنند و این می شود دلیل تمام جنگ ها و اعتراضات و شورش ها و ...
-
کمی متفاوت 2
جمعه 19 اسفند 1390 12:33
کاش بعضی ها یاد بگیرند که قلبهای ما آلوده نیست بلکه عاشق است ...
-
کمی متفاوت 1
چهارشنبه 17 اسفند 1390 21:21
کمی اینسو تر یا شاید هم آنسو تر, فرقی نمی کند کجای قصه زندگیم ایستاده ای . نازنینم !!!،بودنت موهبتیست و تو که هستی و همیشه گوشت برای حرفهایم شنواست ... نزدیکتر بیا ... چند عاشقانه آرام به انتظار لبخندت بیتابند ...
-
چند تکه حرف 71
دوشنبه 15 اسفند 1390 12:35
در این سالها، بهار ها از پی هم می آیند و می روند، و فقط اسمی و خاطره ای سبز را یدک می کشند - دیر زمانیست که از درختان "باغ بی برگی"، تنها ریشه هائی در زمین خفته باقیست ...
-
چند تکه حرف 70
پنجشنبه 11 اسفند 1390 13:59
زمستان هر چقدر هم می خواهد سرد باشد ، درختان کارشان را بلدند و پیمانشان با زندگی را به یاد دارند ...
-
چند تکه حرف 69
یکشنبه 7 اسفند 1390 09:40
حکایت آدمها عجیبست ... روی زمین می ایستند و دلشان آسمان را طلب می کند و روزی که آسمان را تجربه می کنند ... دلشان برای زمین تنگ می شد ... کلا خدا هم مانده است با نوای کدام ساز ما برقصد ...
-
چند تکه حرف 68
شنبه 6 اسفند 1390 09:16
وقتی میان دو معنی گیر می کنی، وقتی که ضابطه ها جای رابطه را تنگ کرده اند وقتی خودت برای خودت غریب می شوی وقتیست که می شود، تو را به نام خودت صدا کنند: سلام خودت!!!
-
چند تکه حرف 67
سهشنبه 2 اسفند 1390 09:10
دریا حوصله اش سر نرفته هنوز و ساحل همچنان به رسم مهمان نوازی نشسته است... کشتی ها را چه می شود؟! که نه عشق به دریا دارند, و نه مرام ساحل را, که همیشه در برزخ اسکله ها سرگردانند ...
-
چند تکه حرف 66
یکشنبه 30 بهمن 1390 08:52
همیشه بره ها را به مراتعی سبز بشارت داده اند و سگها- دست راست چوپانها شدند و سگها- در پشت تپه با گرگها برادر خوانده شدند ... و مرد چوپان - زیر درخت ابدیت آرمیده و ابر ها را می شمرد ...