چند تکه حرف 96



گاهی اوقات باید سکوت کرد و نظاره کرد زندگی را ... وگرنه رسمش نیست که تو ده قدم برداشتی و زندگی یک قدم هم به سوی تو نیاید ... یکی دو روز صبر می کنم و به همراه بانو لواشک های آلوی شهمیرزاد را مزه مزه می کنیم و منتظر زندگی می شویم که به ما برسد ...

چند تکه حرف 95



من دلم تنگ می شود

برای دشت های فراخی که بوی باران و دود می دهند

برای آب بندانی که آسمانش مملو از مرغان ماهیخوار است

برای اردبیهشت هائی که غورباقه ها می خوانند

برای درختانی که نقاشی را می فهمند

برای سرزمینی که مادر می نامندش

برای همه چیز، حتی آدمهای رنگارنگ شهر

دلم به وسعت یک زندگی تنگ می شود ...


فرهنگ مترو 3

سلام کارخانه ی محترم دوست و برادر اهل چین و مهربان ما


راستش می خواستم در مورد مشخصات واگنها از شما بپرسم. آنجا که انتهای هر واگن نوشته اید ظرفیت نشسته 46 نفر و ایستاده 144 نفر ... راستش را بخواهید کمی ناراحت شدم که چرا در فروش محصولاتتان شکسته نفسی روا می دارید. من هر روز شاهدم که در ایستگاههای دروازه دولت - امام خمینی یا دروازه شمیران در هر واگن در حدود 200 نفر به صورت متمرکز و 170-80 نفر به طور غیر متمرکز ایستاده اند و به امر ایاب و ذهاب مشغولند و جا دارد از ایده ی میله های محافظ که بر سقف واگن نصب نموده اید تقدیر کنم ، بهرحال بعضی دوستان با کمک این میله به امر کمپرس نمودن سایر دوستان و ایجاد فضای جدید برای ایستادن استفاده می کنند... و باز هم تشکر می کنم از اینکه با ایجاد فشار مردمی وخود جوش در واگنهای زیبای مترو باعث افزودن میزان تحمل پذیری ما گردیده اید که با این کار، در این مقطع حساس کنونی فشار های گوناگون تمام ابر قدرتها و دشمنان دیگر برایمان پشیزی نمی ارزد ...


دوستدار شما

...

فرهنگ مترو 2


بعضی ها واگنهای ترن مترو را زبانم لال و دور از جانتان با ماشین های حمل زباله یا حمل دام اشتباه می گیرند. و انگار قرار نیست تا 2 دقیقه دیگر ترن بعدی از راه برسد. همچین هول می دهند و دیگران را پرس می کنند که فقط تصویر چشم های از حدقه در آمده از پشت شیشه های واگن نظرت را جلب می کند. خوبیش اینست که اگر خودت هم بخواهی بیافتی زمین نمی توانی ، پشت گرمی زوری هم نعمتی است ...و گاها باعث شکستی قولنج و بدر شدن خستگی کار روزانه می شود :-)

فرهنگ مترو 1

 

یکی نیست به این برادران زحمت کش ساختمانی و  غالبا افاغنه، ضمن عرض خسته نباشید،بگوید برادر من ، اوستا ، معمار ، ... جای بیل و ماله و تمچه تو  نایلکس نازک ورساچه یا شکم نفر بغل دستی نیست . گفتن از ما بود شنیدن از شما ...