چند تکه حرف 42


ار همان ابتدا- از همان آغاز
از موقعی که تو به من خندیدی
خدا به ما حسودی کرد
و تنهائیش را به شکل سیب در آورد ...
و ما تا امروز -

تاوان تنهائی خدا را پس می دهیم



....

شاید اینجا جایش نباشد که بگویم من هم قاطی مرغها شده ام

آدم باشید 9


نفهمیدم بعضی ها چطور فکر می کنند. پای حرفشان که می نشینی انگار خواهر و برادر انیشتین را پیدا کرده ای اما اگر ولشان کنی دماغشان را هم نمی توانند بالا بکشند ... این همه ادعا واقعا نوبرست ...




چند تکه حرف 41



استعاره ها پر شدند از دالان و دروازه

اما تو هنوز

پشت دیوار های شعر پنهانی ...

چند تکه حرف 40


وقتی تمام خوشبخت های دنیا می گویند:
زندگی را پندار ها می سازند ...
من به این فکر می کنم-
که دخترکان گل فروش خیابانی به چه فکر می کنند ...

چند تکه حرف 39


همیشه خندیدن و خنده رو بودن خوب است اما خنده ها فرق دارند و خیلی از آدمها این را نمی فهمند ...