باید دل به جاده بسپاری و شانست را در زندگی بیآزمائی- وگرنه یکهو چشمت را باز می کنی و آخر زندگیت ایستاده ای و در حالی که هیچ راهی را شروع نکرده ای ...
سلام
پای سفر من لنگ نیست
جاده ها هستند و پیچ و خم کشدارشان
و عابرانی که همت آذوغه راهشان می شود
زائرانی عاشق در جاده های کهن عشق
به سوی دوست پر می کشند...
پ.ن : دارم میرم مرخصی و دیدار از یار و دیارم .... فعلا
اصولا به این نتیجه رسیدم که آدم ها فیلسوف فقط فلسفه می بافند و عمرشان را با این فلسفه بافی ها هدر می دهند- بهتر است نفهم باشند و از زندگی بیشتر لذت ببرند ...
خوب بودن لزوما جدا شدن از عالم و آدم و بدی نکردن به آدم ها نیست. خوب بودن لزوما ع.ب.ا و ع.م.ام.ه ی تمیز و کت و شلوار و کراوات شیک پوشیدن نیست.خوب بودن لزوما خوب حرف زدن و ادای آدمهای خوب درآوردن هم نیست. آدمهائی را دیدم که با یک لبخند جنگی را شروع می کنند که میلیون هاآدم را به کشتن می دهند- خواه تدریجی باشد خواه یکهو و آنی. خوب بودن به ذات آدمهاست نه به لباس و جایگاه و فرهنگ و اصلیت و خانواده و قشر و حزب و گروه و دسته و ... و باقی چیزهای مفخر آدمهای دور و بر امروزمان ...
در شهری که من زندگی می کنم-
همه چیز وارونه است ...
آدمها - قناری را زیبا می پندارند
ولی در قفس محبوسش می کنند
و کلاغ ها خوشبخت ترین موجدات زمینند
که زشتند - که آزادند ...