دگرگونی

وقتی روز تولدته همه خوشحال و شادن یا لا اقل اینطور نشون می دن، اما تو خودت خوشحال نیستی، یه حس غریبی تو دلته و داری به زندگیت فکر می کنی به کارای گذشته و نیومده ات فکر می کنی و می بینی چقدر از اون چیزی که خواسته بودی عقب تری ... 

امروز تولدمه و من یکسال پیرتر شدم و هنوز نمردم  

 

* پس نوشت : می گن هر بچه ای که بدنیا میاد یه رسالتی داره و اومده که یه کاری تو این دنیا انجام بده، خدایا بی زحمت به من خر بفهمون ، حتما لازم نیست همه دکتر بشن یه چندتا مریضم مثل من لازمه تو این دنیا... 

 

تولدم مبارکم باشه

خیام

جامی است که عقل آفرین می زندش 

صد بوسه زه مهر بر جبین می زندش 

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف 

می سازد و باز بر زمین می زندش

جهان بینی


جهان برایم به دو قسمت تقسیم شده است ، جهان دیداری و جهان شنیداری؛ ما آدما هم گاهی اوقات عین ماشین آب روغن قاطی می کنیم و جای دیدن و شنیدن را اشتباه می کنیم، به همین خاطر کلمه ترکیبی گند زدن اختراع شد ...


* پس نوشت: هرکس جهان بینی خودش را دارد اما گاهی اوقات جهان دور و برت آنقدر تاریک می شود که نیازی به دیدن ندارد ...

تکرار


انسانها سالیان سال است که برخی کار ها را تکرار می کنند ، انگار یک کار غریزی را انجام می دهند. نمی دانم با این حجم دروغ در اطرافم، باید بپذیری که دروغ از ابتدا بوده یا ما آن را برای فرار از حقیقت خلق نموده ایم؟!!!

دلتنگ

 دلم برای خودم تنگ می شود گاهی 

تو بی خبر از حال و روز منی، 

 کاش می دیدی... 

که بی حضور تو حجم دلم،  

مثال ابرهای بهاری،

چه غریبانه رنگ می شود گاهی...  

در آن زمان که نگاهم به راه تو غم داشت 

 دل ساده ام به من خندید، 

و شنیدم آن صدای مبهم را،

دل انسان هم سنگ می شود گاهی ...