آنگاه که پر می شود دست های کوچه
از قدمهای نرم و آهسته ات
و پنجره ها چشمهای غبطه انگیز دیدار تو می شوند
من حجم سبز حضور تو را می جویم و
عطر تو را در سینه ام به آغوش می کشم ...
ای شعر تـر از شعـر تراز شعـرتر از شعر من باخبرازعشق شدم بی خبر از شعر... برگرد غزل بلکه گلم بشکفد از گل لاحــــول ولا قــــــوة الا بتغـــــزّل
در برابر زبان نغز و شعرآگین شما چه بگویم بانو ؟!
خدا این قدم ها را حفظ کند
مرسی برادر- انشاالله کوچه شما هم پر قدم باشد :-)
ای شعر تـر از شعـر تراز شعـرتر از شعر
من باخبرازعشق شدم بی خبر از شعر...
برگرد غزل بلکه گلم بشکفد از گل
لاحــــول ولا قــــــوة الا بتغـــــزّل
در برابر زبان نغز و شعرآگین شما چه بگویم بانو ؟!
خدا این قدم ها را حفظ کند
مرسی برادر- انشاالله کوچه شما هم پر قدم باشد :-)