همین جوری ها

  

  

دلم برای در لحظه زندگی کردن و آرامش چند سال پیشم تنگ شده ، نه اینکه الان راضی نباشم، خدا را شکر ... از همه چیز الانم خیل خیلی راضیم ، از زندگی، از کار و حتی از دنگ و فنگ های زندگی در محیطی مثل تهران اما دلم برای آدم آن روزهایم تنگ شده ... آدمی که وقت داشت به ابرها نگاه کند و کوهها را تفسیر کند و با درختان حرف بزند یا  جاده های سبز را قدم بزند، این فرصت قدم زدن پیدا نمی شود... شاید نمی شود همه چیز را با هم داشت، شاید اسمش زیاده خواهی باشد ولی دلم می خواهد بین گذشته و آینده ام تعادل باشد ... دستم به نوشتن نمی رود و حرفهایم کوتاه شده اند ... این روزها درگیر عملم فقط عمل می کنم به کارهائی که قولشان را داده ام ، به تعهدی که در زندگیم دارم به قراردادی که با کارم بسته ام و این عمل کردنها تمام زندگیم را گرفته اند . و شاید همین ها اصل زندگیند، نمی دانم ...

نظرات 6 + ارسال نظر
ronak یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 08:24

inha ke shoma miguid jaryane zendegist ba taghiratash ,hich kodam az ma shabihe diruzeman nistim adamha ba har nafasi ke mikeshand taghir mikonand, mohem in ast ke az taghirateshan lezzat bebarand , va ba tamame daghdaghehayeshan saati ra ba khodeshan va baraye khodeshan khalvat konand , be nazare man tmame zendegi hamin tashhayeman ba raye lezzathaye sade ast , tamame zendgi abr o khorshido derakhto aseman ast,

موافقم بانو - کاملا موافقم

رسول دوشنبه 17 تیر 1392 ساعت 12:27

من فک میکنم آدم همیشه تو زندگیش خیلی چیزارو میخواد، به جز اون چیزی که تو اون لحظه داره

اره واقعا، حق با توئه

پگاه سه‌شنبه 18 تیر 1392 ساعت 19:16

آدمها وقتی به خودشون سخت می گیرن بسیار هم جذابت تر میشن.

...خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرمو جوی شغالان نبود آب خورم...

الان من جذابم یعنی؟! :دی

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود...

و من دلم برای هزارسال پیش تنگ شده

روزی که آدمها را دوست نداشتم!!!!!

نه اینکه الان ناراضی باشم

ولی اون موقع راضی تر بودم...

میفهمم مهندس...روزمرگی و خستگی حتی از شکست عشقی هم بدتره :))

و من خدا را شاکرم برای داشتن دوستانی که حس ات را درک می کنند :-)

الــــی... جمعه 21 تیر 1392 ساعت 11:37 http://goodlady.blogsky.com

خستگی را بهانه ای کن تا ، پیش از آغاز راه بنشینی

گاهی از عرف ها فراتر باش ، خنده کن لحظه ای که غمگینی

پشت کن روبه روی آیینه ،با خودت قهر کن هر از گاهی

دست از روزمره گی بردار، فرض کن آنچه را نمی بینی

چشم چشم تمام تلاشم این است بانو

فری جمعه 4 مرداد 1392 ساعت 04:36

دلم خیلی برات تنگ شده

منم دلم برای خودم تنگ شده :-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد