چند تکه حرف 106

دلم برای خودم می سوزد 

که خیلی از آخرین ها را فراموش کرده ام، 

آخرین کتاب 

آخرین شعر 

آخرین مهمانی   

آخرین روزنامه 

آخرین آهنگ

آخرین خنده های الکی

و ... 

اسمش را روزمرگی گذاشته اند 

اما بیابانیست برهوت ،

که دمادم وحی می کند سرابهای بی امان را  

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 12:30 http://spantman.blogsky.com

سلام بابک جان این که می گی به نظر من مرگ تدریجیه واقعا وحشت دارم که روزی برسه اینج.ری بشم اما فکر کنم خانواده و دوستان خوب نقش موثری دارند.

اینا اگه نبودن که دیگه تمومه

رسول پنج‌شنبه 16 خرداد 1392 ساعت 04:47

فوق العاده..
دمت گرم و سرت خوش باد مهندس

قربانت

الــــی... جمعه 17 خرداد 1392 ساعت 20:04 http://goodlady.blogsky.com

چند روز مرخصی احتیاج دارید...

مثلا چند روزی توی باغ پدری...

بعد همه چیز عوض میشه

نه اینکه عوض بشه عوض شده میبینی

قشنگ تر ...

باید بسوزه

دلتون را عرض کردم

البته برای خودتون ها :)

بله ... اتفاقا دل به دل راه داره ... رفتم ، مسافرت را می گویم ... خوش گذشت جای شما خالی ، کاشان و ابیانه را عرض می کنم ... عوض شده این دنیای ما و بانو جان :-)

الــــی... دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 23:00 http://goodlady.blogsky.com

رفتم کاشان
درست فردای تعطیلات نوروز...
خوب بود
خیلیییییییییییییییی خوب بودااااا
گرم بود ولی خوب
من را یاد یه عالمه خاطره ی قشنگ مینداخت
میندازه
زیارتتون قبول:)

الان حسودیم شد:)

خدا را شکر که عوض شده

دنیای خودتون و بانو را عرض مینوماییم :)

مرسی بانو الی، مرسی

آرمین سه‌شنبه 21 خرداد 1392 ساعت 17:43

فراموش نکن آقا. نکن آقا. آقا میگم فراموش نکن
سلام عرض کردیم. از دووووور

کجائی شما؟ خبری نیست ازت، تموم نشد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد