چند تکه حرف 98


 پدرم را خدا حفظ کند، اصلا خدا پدر همه را حفظ کند و بیامرزد... همیشه به ما سفارش می کند:


سر سفره من ننشسته اید که گرگ شوید و به جان مردم بیافتید اما نانم را حلالتان نمی کنم که گوسفند باشید تا دیگران به گله تان بزنند ... حالا می فهمم که پشت همه این حرف و حدیث ها پدرم می خواهد که ما آدم باشیم ... آدم بودن میان این همه گرگ و گوسفند سخت است خیلی سخت ... 


نظرات 5 + ارسال نظر
Majid دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 21:05 http://downloadmusictop.blogsky.com/

سلام
به حرف های بزرگترت گوش کن اون ها سلاحتو میخان

مجید جان دلبندم صلاح درسته اینی که تو میگی یعنی تفنگ :دی

الــــــــی سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 12:40 http://goodlady.blogsky.com

ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستمکاری بود بر گوسفندان....

سخته
واقعا هم سخته
اینکه گرگ باشی و بدری یا گرگ باشند و بدرندت
آدم که باشی همه چی میره سر جای خودش
همین....

آدم بودن سخت است در این روزگار ... پرور

بئاتریس سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 13:00

سایه اش از سرت کم نشه..خیلی قدرشونو بدون...

سایه همه پدرا سر همه خانواده ها حفظ کنه

فری پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 00:35 http://fffery.blogsky.com/

آدرس عوض می کنی به ما نمیگی، تو فیس بوک دیگه می ری... ok

ای بابا ... خوب خدا رو شکر قبل از اینکه من بیام خبر بدم شما ما رو یافتی :)

بهار پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 08:27

چه جمله قشنگی:X
گاهی زمان لازمه تا درک کنیم حرفایی که از بزرگترها می شنویم... باید برسیم به جایی که اونا مدتها پیش رسیدن

دقیقا ... ما راهی رو میریم که اونا ازش گذشتن و حالا ی خوان که درست گام برداریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد