یادداشت های ...


مرزها

زبانِ فاصله را نمی‌فهمند.

هرچه دورتر می‌روم

                     نزدیک‌تر می‌شوی!

رضا کاظمی

یادداشت های ...

این روزها فکر می کنم آیا روز تولد بعدی ام شروعی برای زندگی بهتر خواهد بود یا روزهای پر حسرتی که می خواهم از دنیا فرار کنم ... چقدر از پیچیدگی های زندگی حالم بهم می خورد ...

یادداشت های ...

من بی می ناب زیستن نتوانتم

بی بـــــــاده کشیدِ بار تن نتوانم


من بنده آدن دمم که ساقی گوید

یک جامِ دگـــر بگیر! و من نتوانــم


خیــــــــام

چند عاشقانه ی آرام

وقتی که خوب نگاه می کنم به زندگیم - می بینم یک جور هائی شبیه تو شده زندگیم - زیبا و دلنواز و نا راضی - شاید تقصیر کسی نباشد که شدی همه زندگیم

یادداشت های ...

وقتی انسانها اینقدر از دست زندگی سیرند و می خواهند از آن فرار کنند -  با خودم می گویم چرا  زندان نمی گذارند اسم زندگی لا مصب را