یادداشت های ...



من این روزا یه حال دیگه ای دارم

جهان من لباس تازه می پوشه

من و تو - دیگه تنها نیستیم چونکه

خدا با ما نشسته چای می نوشه

نظرات 7 + ارسال نظر
آلبالو خانومی یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 17:16 http://www.mininak.blogsky.com

اخی ی یی

نیره یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 17:42 http://www.bahareman.blogsky.com/

خدا برایم دست تکان می دهد...

... دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 09:24

ما دیگه تنها نیستیم ...

... دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 09:27

فلاش بک می دونی چیه ؟ فلاش بک بود ! گرفتی؟!

فلاش بک؟! ها؟ فحشه؟
خودت فلاش بک گرفتی

فری دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 11:59 http://fffery.blogsky.com/

به به، جمعتون جمعه، فقط گلتون کم بود که منم اومدم، اه، این بابک چاقالو مگه می زاره من جاشم. برو اون ور پسر، چاقالوی عاشق ...
(خیلی خوبه که بالاخره خوبی!)

بئاتریس دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 12:43 http://www.myfancy.blogsky.com

بابک شعرو تغییر دادم..الان خوشگل ترشده..نظرتو نذاشتم.که دوباره بخونیش..نظر بدی..راستی با اجازه لینکت کردم...

مرسی - حتما

آرمین دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 21:50 http://nagoftehaa.mihanblog.com

نمیدونم چرا همه صحبتا به اضافه وزن بابک ختم میشه !
انگار تمام مشکلات دنیا با کاهش وزنت حل میشه .شایدم بشه

چی می گی ارمین جان - واسه کیلو کیلوش زحمت ها کشیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد