یادداشت های ...

نمی دانم...

آیا تا بحال کسی -

درب های نیمه باز تردید را شنیده ؟

من درست همان جا تکیه بر دیوار دارم

 و انتظار می کشم چراغ روشنی را -

که اعتماد می نامندش

نظرات 9 + ارسال نظر
نیره شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 14:23 http://bahareman.blogsky.com

درو بر شما. خیلی زیباست اما روزگار به من آموخت اعتماد نامی غیرقابل اعتماد است....تردید آغازی بر راهی ....

آرمین شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 16:47 http://nagoftehaa.mihanblog.com

ما هم دنبال همون چراغیم . حالا نمیدونم سوخته یا از سرپیچ بازش کردن یا هست کلیدشو پیدا نمیکنیم . خلاصه آقا پیدا کردی یه ندایی بده.

ها؟ باشه باشه

... شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 17:20

من عمریست پشت در نیمه باز بی اعتمادی مانده ام ...

گندم شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 17:27 http://www.g0t0d0.blogfa.com

سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن بهه سر بزن

سلام - شما هم ندیده وبلاگ وزینی دارید - با تبادل لینک موافق نیستم

فری شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 22:02 http://fffery.blogsky.com/

تورو چه به پالایشگاه، می رفتی فیلسوف می شدی، هم خودتو خلاص می کردی ، هم ما رو!

پالایشگاه کجا بود فری جان - اون بخش پائین دست نفته ما بالا دستیم و مرد دریا ها و دکل ها

... یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 08:47

مرد دریا و دکل ها !!!..... صبحت به خیر

صبح شما هم بخیر باشه بانو

... یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 08:50

ببین من بدجنس نیستم ها .خیلی خوبم

فقط می خواستم بگم دیشب تا صبح بارون می بارید ... هنوزم داره می باره !!
این و همینطوری گفتم یه چیزی گفته باشم


بله بله کاملا معلوم و مبرهنه

آرمین یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 10:35 http://nagoftehaa.mihanblog.com

پالایشگاه مال با کلاس هاست . اینا قسمت تخلیه چاه شن.

دقیقا - ما کارمون تو همین مایه هاس که ارمین گفته فقط دیگه رو در و دیوار شماره تخلیه چاه نمی نویسیم

بئاتریس دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 09:26

تردید..همان اصل عدم قطعیت است..و همیشگی!

اوهوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد