یادم زمان جنگ با لنج از بندر امام حرکت کردیم سمت بندر چوعبده در آبادان آخه آبادان در محاصره دشمن بود یک مسیری را که با شنوک 15 دقیقه طی می کردیم 18 ساعت طی شد تازه ما شانس آوردیم که مد بود و لج به گل ننشست و گرنه باید آنقدر می ایستادیم تا آب بالا بیاید و حرکت کنیم این هم یک جور زندگی بود تازه بوی مشمئز کننده ماهده ماهی عرق تن مان که حسابی حال همه را جا می آورد و تازه امواج خورشان خور موسی هم خودش عالم داشت از همه خاطره انگیز ترا توالت لنج بود که در قسمت عقب آن جا داشت هم امواج خروش را می دیدی و هم با ترس ولرز از سقوط در آب کارت را می کردی بعد هم با آفتابه که با طناب آویزون بود آب دریا را برای طهارت بالا میکشیدی
الان هم توالت ها دست کمی از آن موقع ندارند :)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
what?!!!
وات بی وات :) همه چی آرومه
یلدا مبارک
مرسی مریم عزیز
همینطور برای شما
ها؟
دعاهای ما مستجاب شد؟
بله محسن عزیز
ازتون ممنونم
یلدا مبارک باشه بر شما
یادم زمان جنگ با لنج از بندر امام حرکت کردیم سمت بندر چوعبده در آبادان آخه آبادان در محاصره دشمن بود یک مسیری را که با شنوک 15 دقیقه طی می کردیم 18 ساعت طی شد تازه ما شانس آوردیم که مد بود و لج به گل ننشست و گرنه باید آنقدر می ایستادیم تا آب بالا بیاید و حرکت کنیم این هم یک جور زندگی بود تازه بوی مشمئز کننده ماهده ماهی عرق تن مان که حسابی حال همه را جا می آورد و تازه امواج خورشان خور موسی هم خودش عالم داشت از همه خاطره انگیز ترا توالت لنج بود که در قسمت عقب آن جا داشت هم امواج خروش را می دیدی و هم با ترس ولرز از سقوط در آب کارت را می کردی بعد هم با آفتابه که با طناب آویزون بود آب دریا را برای طهارت بالا میکشیدی
الان هم توالت ها دست کمی از آن موقع ندارند :)