دیدی که دست خدا هم ترا فریب داد!
حتی تمام حرمت آدم به گل نشست...
حرفش چه بود؟
انگار سایه شومی بر او فتاد،
تا آخرین جرعه جام تهی ،
که قرار بود نوش شود،
زهر شد،
و اینگونه آدمی، در انزوای تاریخیش نشست ...
در انزوای خود سکوت را
عقوبت راز خدا نمود...
آنچنان بی رحمانه بر روح آدمیان تازیانه ی باور میزند
که گاه ایمان و کفر در هم می آمیزد و انسانی متولد می شو د ، تنها و منزوی و پر از رازهای زمان آدمیت
اوهوم- تعبیر زیبائی بود
امروزبه خاطر یک سـری رفتارها که اخیرا دیده ام،
یک جمله مرتب در ذهنم تکرار می شد.
درون هر آدمی یا بهتر بگم ، هر انسانی شیطانی
خفته است !!
اوهوم
همه انسانها هم خدا هستند و هم شیطان، این مائیم که انتخاب می کنیم