برای بعضی چیزا آدم دلش همیشه تنگ می شه وقتی پنجره اتاقت رو به یه باغ وا می شه که هر روز تو هر فصلش یه منظره تازه به تو هدیه می ده نمی تونی ازش بگذری و فراموشش کنی.
این آلوچه ها که همیشه بابا قرقش می کرد که مثلا همه درشت و خوشمزه بشن اما خودتونم بچه بودین و می دونین کدوم یک از قوانین وضع شده توسط پدر قابل اغماضه.
چیدن آلوچه یکی از تفریحات به یاد ماندنی و خوشمزه دوران کودکی ام بود .آنهم از باغ همسایه و نمی دانید چیدن میوه ی همسایه چه کیفی می داد ...
یادش بخیر
دل میبرند و دهن را هم به آب میاندازند. عکس مال امسال است؟ کمی زود نیست؟
پارسال توی دهاتمان ۲-۳ درخت آلوچه پیدا کردیم. وقتی داشتیم میخوردیم دیدیم یک حاج خانم کانادایی اومده میگه بچهها مواظب باشید شاید میوهی این درخت سمی باشه، آخه میگویند خیلی ترشه!!! ما را میگی نیشمان تا آنجایمان باز بود و به خطرات میوههای ترش میخندیدیم. البته چند روز بعد اثباب کشی کردم به جایی که ۱۰ تا درخت گیلاس بعد ۱۰ تا آلوچه و این روند چند کیلومتری ادامه داره. درختهای ما یک بار سر عید شکوفه دادند بعد برف آمد و بندگان خدا دوباره شکوفه دادند. امیدوارم که میوهشان خراب نشود که آلوچه یکی از معیارهای اصلی من در اجارهی این خانه بوده و هست :)
d
پت عزیز
این الوپه برای امسال و یک هفته پیش می باشد
اگر شما می گوئید زور است من می نمی توانم به درخت خالیش کنم
قربانت شوم حودت بیا و به طبیعت بفهمان :-)
امیدوارم آلوچه های غربت هم به خوشمزگی این الوچه ها باشند
مانا باشی
این عکس خیلی هوس انگیز بود. همین خاطره رو من هم در دوران کودکیم داشتم. یادش به خیر...
بله خب، یادش بخیر