چند تکه حرف 15



بانگی به گوش می رسد

و نور

میهمان تاریکخانه دلم می شود

شاید اینبار ...

چند تکه حرف 14

دوباره شنبه رسید و راه رفته را باید برگردم و دوباره تهران و کیش ...

این سرزمین دور ...


همیشه وقتی اسمش را می شنیدم یاد فیلم جنگ نفتکش ها و بازی مجید مظفری می افتم. اولین تصویری که موقع فرود به چشمم خورد یک اسکله باریک دراز و یک کشتی حین بارگیری بود. بافت شهری فرسوده و قدیمی شبیه باقی شهر های جنوبی دارد و مردمانی که بیش از نیمی از آنها لباس کار طوسی و آبی بر تن دارند. فقط لوله هاست که یکهو در کنار خیابان سر از خاک بر می آورد و دوباره در خاک فرو می رود. مردم اینجا علاوه بر گرما و رطوبت باید دود فلر های همیشه روشن را تنفس کنند. در واقع هر چقدر کمپ فلات قاره درختکاری شده فضای شهری اینجا از فضای سبز مناسب بی بهره است. تصویری که از پایانه نفتی کشور -جزیره خارگ - دیدم این شکلی بود ...

همین طوری یه هوا 1

 

کاش می شد کاش های مان کمتر از باش های مان می شد. و این سلسله ی آرزوها دمار ما را در آورده ...

چند تکه حرف 12+1


چند روزی بود که همش سر دکل بودم و بعد از 72 ساهت بیداری اومدم کمپ و دارم استراحت می کنم. امشبم باید برم دریا و نمی دونم چند روز باید منتظر باشم که چاه فوران کرده رو مهار کنند و کارمون رو انجام بدیم. کلا همه چی قاطی پاطی شده و منم فقط درگیر کارم ...