چند روزی اومدم شمال یه آب و هوائی عوض کنم - امروز یکی از مهمترین روزای عمرمه - لطفا واسم دعا کنید
یک حقیقت خاص می شود
آن وقت هائیکه -
قامت محکم ترین اصول زندگی می لرزد
وقتی پای تو در میان است ...
وقتی که دست دراز می کنم تا شاخه ی کوچک خاطره ای را بچینم - یادم می آید - چند صباحی می شود که درخت خاطرات من گل نداده است ...
باید نهال تازه ای برای تابستان زندگیم بکارم ...
تو تنها نقاشی هستی
که می خواهم با من یکرنگ باشی
فکر کن این بوم -
با بقیه فرق می کند ...