چند تکه حرف 5


انگار از ابتدا

همین 4کلمه -

اما و اگر و شاید و ایکاش

سر آغاز تمام باید ها و نباید هامان شدند

و اینگونه است

که پایانمان هیچگاه دلخواه ما نمی شود

چند تکه حرف 4


آرزو ها تقصیری ندارند

هر کجا که دلشان خواست می روند و

سرک می کشند و

دست هیچ غول چراغ جادوئی هم بهشان نمی رسد

و حقیقت است-

که در انتهای این مسیر هزار ساله

برنده ی این بازیست

همین ...


همین چند قدم آخر

همین نگاه های منتظر

همین چشم های پر آشوب

همین باور هائی که به حرفی خوش می شوند

همین دست هائی که همراهی ندارند

همین دل هائی که از رفت و آمد ها خسته شدند

همین بهانه هائی که پایانی ندارند

همین کوچه هائی که بن بست تمام می شوند

همین چیز هاست که زندگی را توجیه می کنند

که تو

در کجای این راه ایستاده ای

یادداشت های بی ربط 10


شاید سال های بعد

چراغ های راهنمائی باتجربه تری -

سر چهارراه ها ببینیم ...

اما خیابان های ما

دیگر تقاطعی نخواهد داشت 

یادداشت های بی ربط 8


دمدمه های صبح

آن موقعی که خورشید با زمین تالی تالی می کند

من دوباره عاشق می شوم

هر روز و هر روز

تا خورشیدی هست تا منی هستم و تا توئی هستی ...