دنیای اطراف ما دنیای تفاوت هاست. آنقدر متفاوت که آدمها را با هم دشمن می کند. اما وقتی صدای درون همان آدمها را می شنوی ... انگار تکه ای می شوند از وجود خودت یک خود بزرگتر ...
نمی دانم چطور آدمهائی که هم را نمی شناسند اینقدر نسبت به هم کینه به دل می گیرند ...
نفهمیدم بعضی ها چطور فکر می کنند. پای حرفشان که می نشینی انگار خواهر و برادر انیشتین را پیدا کرده ای اما اگر ولشان کنی دماغشان را هم نمی توانند بالا بکشند ... این همه ادعا واقعا نوبرست ...
همیشه خندیدن و خنده رو بودن خوب است اما خنده ها فرق دارند و خیلی از آدمها این را نمی فهمند ...
شاید برای شما هم اتفاق بیافتد روز هائی که حوصله هیچ کس را ندارید - حتی دوست دوران ابتدائی تان هم زنگ می زند و می خواهد حالتان را بپرسد. کمی فارغ از خستگی ها و بی حوصلگی تان مهربان برخورد کنید با دیگر آدمها- آنها نمی دانند که شما از دنده چپ بیدار شده اید...