کمی اینسو تر یا شاید هم آنسو تر, فرقی نمی کند کجای قصه زندگیم ایستاده ای . نازنینم !!!،بودنت موهبتیست و تو که هستی و همیشه گوشت برای حرفهایم شنواست ... نزدیکتر بیا ... چند عاشقانه آرام به انتظار لبخندت بیتابند ...
زمستان هر چقدر هم می خواهد سرد باشد ، درختان کارشان را بلدند و پیمانشان با زندگی را به یاد دارند ...
حکایت آدمها عجیبست ... روی زمین می ایستند و دلشان آسمان را طلب می کند و روزی که آسمان را تجربه می کنند ... دلشان برای زمین تنگ می شد ... کلا خدا هم مانده است با نوای کدام ساز ما برقصد ...
یعنی به این دولتهائی که همواره از صلح و دوستی وانسانیت دم می زنند ولی انبار هایشان به بهشتی از سلاح های متعارف و غیر متعارف بدل شده است باید گفت تو گ...ه می خوری وقتی وجودشو نداری زر مفت می زنی د.ی.و.س!!!