چند تکه حرف 86


علف هائی که آسمان غسل می دهد و باد نوازششان می کند ... ما آدمها چقدر راحت لگد مالشان می کنیم !


نظرات 13 + ارسال نظر
MAHNAZ پنج‌شنبه 11 خرداد 1391 ساعت 11:40 http://SAGHOLAM.BLOGFA

merc be khatere vebe ghashanget va in ke be vebam sar zadi o nazar dadi khoshhalam kardi movafagh bashi.......

خواهش

آزاده پنج‌شنبه 11 خرداد 1391 ساعت 15:21 http://mylittlesong.blogsky.com

از آدمیزاد انتظار زیادی نیابد داشت

آدم ها زود غرور و کبر فرا می گیردشان

آرمین شنبه 13 خرداد 1391 ساعت 11:16

اینا بزرگ نشدن هنوز؟

سری سومن اینا

آرمین شنبه 13 خرداد 1391 ساعت 14:44 http://nagoftehaa.ir

ماشالله به همت. حالا چرا مرغ بزرگ نمیکنید؟ به خاطر ارزونیش؟

ما نیاز سالیانه مونو برآورده می کنیم- واسه تامین تخم مرغ و گوشت پرورش میدیم واسه فروش که نیست در حد 20 تا پرندست

پگاه دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 12:55

چقد خوشگلن اینا! عزیزم

می خورینشون؟

نه بابا نگهشون می داریم تا بزرگ بشن عصای دست پیری مون بشن صبا واسمون نون بخرن بعدم به مرگ طبیعی بمیرن

سپهر دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 13:13 http://www.acappuccino.blogsky.com/

اخ اخ چه نازند این ها...

اینا بچکیشون قشنگن - نوجونیشون بی ریختن و بزرگ که می شن میرن بهشت

آرمین دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 21:46 http://nagoftehaa.ir

ایول. من میمیرم واسه این نیاز سالانه. یه بار تو عمرم بوقلمو شیکم پر خوردم... یه بارم غاز شکم پر...
.
.
.
فقط میتونم بگم بابک کوفتت بشه

ایشااله سربازیت که تموم شد منم که تهران بودم دعوتت می کنم خونمون بیا تو هم کوفت کن داداش چرا حسرت این چیزا رو می خوری :دی

کاظم سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 14:40 http://nagoftehaa.ir

تا اون موقع کی مرده کی زنده

اوووووف انگار قراره بره جای سربازای آمریکائی تو عراق خدمت کنه . شما چقدر سوسولین بابا می رین میدین میاین دیگه خلاص می شین ما هم دادیم دین مونو به اسلام و مسلمین- یادتون باشه فقط اسلام و مسلمین یه وقت اشتباهی به دشمنان ندین دین تو نو که بد می شه

الـــــــــــــی سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 17:09


مااز اینام خوردیم
فقط مامانمون یواشکی ریخت تو شیکممون
من کلا هر جک و جونوری را جلوی چشمام بکشند نمیتونم بخورم
یعنی اگه زنده جلو چشمام راه رفته بعد بگند بخورش عمرا
برا همین یواشکی گولم میزنند میدند بخورم
مثلا میگند مرغه
وقتی خوردم میگند مثلا کبوتر دم مخملیه پا قشنگه بود جلو چشات بال بال میزد تو ذوق میکردی ها! اون بود

پس فک می کنی ما چه جوری می خوریم اینا رو - حتما عین این شیر و پلنگا یه صحنه تعقیب و گریز راه می ندازیم و آخر سر مثل راز بقا همیونجور خام خام می خوریمشون؟! ها؟

آرمین چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 02:24

هرکی بیاد جلو از ترسم میدم

دین رو باید ادا کرد حتی اگه نفر رو به روت کاظم باشه

الی چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 14:51

بهت نمیاد مهندس !
آره؟

اگه شمایی تعقیب و گریز نمیخواد...اشاره کنی کلاغه پس افتاده میگه بیا منو بخور!

کلاغ بود دیگه ! نه؟!

اصلا مهم نیست دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 20:22

ادم ها تنها که نباشند میروند...تنها که میشوند برمیگردند...وقتی که برگشتند لایقه یک جمله اند هر ر ر ر ر ر ر ر ر ر ری...

بله حق با شماست جناب یا سرکار اصلا مهم نیست

اصلا مهم نیست چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 01:29


کاش میدانستم
چه کسی این سرنوشت را برایم بافت…
آنوقت به او میگفتم…
یقه را آنقدر تنگ بافته ای…
که بغض هایم را نمی توانم فرو دهم…!!!
شبت اروم...

مرسی شب شما هم آروم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد