شاید برای شما هم اتفاق بیافتد روز هائی که حوصله هیچ کس را ندارید - حتی دوست دوران ابتدائی تان هم زنگ می زند و می خواهد حالتان را بپرسد. کمی فارغ از خستگی ها و بی حوصلگی تان مهربان برخورد کنید با دیگر آدمها- آنها نمی دانند که شما از دنده چپ بیدار شده اید...
قالب وبلاگت و کلا در هم می بینم . این نظر رو هم به زور گذتشتم . یه کاری بکن
دقیقاً. چندروز پیش گفتن یکی از دوستای قدیمیم زنگ زده. واقعا حوصلشو نداشتم. دیروزم که دوباره زنگ زد گفتم ای بابا چرا ول کن نیست. بنده خدا زنگ زده بود خبر عروسیشو بده. بد موقعی زنگ زده بود، دقیقا موقع بی حوصلگی هام! ولی باهش خوب حرف زدما!
قبول اما بد نیست اگه دیگران حواسشون به حال آدم باشه، نه؟
خب آره خب
واقعا چرا؟ بعضی وقتا من انقدر بیشعور میشم که خودم تعجب میکنم. بعضی وقتاهم انقدر با کمالات میشم که باز خودم تعجب میکنم.
آدما خودشونو سورپرایز می کنن آرمین - همینه که می گن طرف خودشو بشناسه کافیه
کم پیش میاد تو اینجور مواقع حوصله کسیو داشته باشی اما اونیو هم که حوصله شو داری نمی آد
1
امروز از دنده چپ پاشدم
کلاچ بگیر و بزن دنده راست و خیلی آروم ادامه بده :-"
اومدم حال شما رو بپرسم اینجا روی این عکس موندم
کاری به بیحوصلگی ات ندارم
لطفا عکسهای این خونه رو برام بفرست
کاش این خونه رو هیچوقت خراب نکنند
چقدر دوست دارم یکی از این خونه ها داشته باشم
نمی فروشنش؟
این عکس و مازیار گرفته بود تو سفر یه روزش یه ارتفاعات - عکسای محدودی گرفته اگه پیداش کردم میل می کنم و اینکه شاید هنوز یادتون باشه مردم بندپی مخصوصا آدمهای مسن اونجا اعتقادی به فروش خونه ندارن اما اگه دوست دارید می تونید بپرسید ازشون- آدرسشو از مازیار می پرسم