چند تکه حرف 21


مهم نیست همیشه حرفی برای گفتن باشد یا نه - یا صدائی به نجوا در آید و شنیده شود - دست ها هم حرف می زنند - چشمها هم خوب ارتباط بر قرار می کنند - حالات چهره و ابرو ها هم قدرت بیان بالائی دارند - به همه این راههای ارتباط خواندن و نوشتن را هم اضافه کنیم - می بینیم چقدر خوب می شود مقاصد و اهداف را تشریح کرد- ولی عجیب ترین جای داستان اینجاست که باز هم یکدیگر را نمیفهمیم و این آغاز ماجراست...

نظرات 14 + ارسال نظر
PaRi سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 12:36 http://magicgirl.blogsky.com

ارزش هر انسان به اندازه حرفهاییست که برای نگفتن دارد...
قشنگ می نویسی.
خوشحال میشم به منم سر بزنی.
فعلا!

شاید یه دوست سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 12:45

اینجا کجاست چقدر محشره؟ اون سطل زباله ش منو کشته
در ضمن آدم بودن کار همچین راحتی نیستا صرفا جهت اطلاع گفتم بگم خدمتتون..

نمک آبرود اردیبهشت 90

شاید یه دوست سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 12:47

اینجا همون جاییه که من گفتم سوئ تفاهم و شما گفتید آدم باش

نه این فرق داشت

شاید یه دوست سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 15:16

واقعااااااً؟

اره جان خودم

شاید یه دوست چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 08:45

از دیروز این حرفت ذهنمو مشغول کرده.. واقعا چیکار میشه واسش کرد؟

مثل همیشه باید زندگی کرد با وجود همه تناقضات باز هم باید زندگی کرد - ما محکومیم به زندگی و لذت بردن در هر شرایطی

... چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 10:11

مهم نیست همیشه حرفی برای گفتن باشد یا نه - مهم اینه که دیگه یه سری هم بهم نمی زنی !!

عکس قشنگیه ولی اگر من بودم اون سطل زباله رو بر می داشتم !به فضای عکس لطمه زده ...

عجب نامردیه - من که همش دم به دم بهت سر می زنم - چشم دیگه میام شبا تو بلاگت می خوابم :دی
..........
اون سطل زباله باید باشه به خاطر اینگه زیبائی اونجا رو مدیون وجود این سطلا بودیم وگرنه جای این عکس منظره دیگه ای باس میدیدیم

بئاتریس چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 12:16

حرف که می زنیم٬

هرکس٬

در ابر ِ واژگانی ِ مفاهیم٬

دنبال خودش می گردد.


- انسان٬

تنهاست.

آری - انسان تنهاست

... چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 12:55

سطله که خالیه

کاش 20 دقیقه بعد از ازش عکس می گرفتم

آرمین چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 18:02

این جمله ای که تو نوشتی حالت محترمانه خفه شوهه .
به بعضیا باید مستقیم بگی خفه شو بینیم بابا حال نداریم تا بفهمن. مثلا من اخلاقم اینه :یه نفر اینجوری بهم بگه خوشم میاد .
تعارفاتو باید گذاشت کنار و جور دیگر باید گذاشت

نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه اصلا همچین چیزی نیست اما خودت می دونی دیگه - تا وقتی خودت یه طرحیه به ثبت نرسونی باید مخفی نگهش داری که یه وقت ندزدنش -خودت که با قضیه ثبت اختراعات آشنائی دیگه

.... چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 23:41

اصلا چرا یه جوری عکس گرفتی که سطله بیفته ؟! اون از خط افق این هم از سطل !!

نه مثل اینکه بدهکار شدیم - شما ببخشید - به بزرگی تون منو عفو کنید

آرمین پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 11:12

کاملا با ثبت اختراعات آشنام. البته الان دیگه بچه بازی شده . ما دیگه ثبت نمیکنیم .فقط اختراع میکنیم میدیم بچه ها برن ثبت کنن . از کار اداری خوشمون نمیاد

دمت گرم - حال می کنم همه جوره با طرز فکرت

fania شنبه 26 شهریور 1390 ساعت 12:11 http://fania.blogsky.com

nice pic

خواهش

فری شنبه 26 شهریور 1390 ساعت 12:26

این همه جای قشنگ میری و بازم غر می زنی؟!

غر زدنم واسه ندیدن جاهای دیگه اس

مریم یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 12:36 http://voodoo.blogsky.com

هم نوشته ات جالب بود هم عکست زیبا
تا حالا اینطوری فکر نکرده بودم

مرسی - شما همیشه لطف دارید به من و نوشته هام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد