همین ...


همین چند قدم آخر

همین نگاه های منتظر

همین چشم های پر آشوب

همین باور هائی که به حرفی خوش می شوند

همین دست هائی که همراهی ندارند

همین دل هائی که از رفت و آمد ها خسته شدند

همین بهانه هائی که پایانی ندارند

همین کوچه هائی که بن بست تمام می شوند

همین چیز هاست که زندگی را توجیه می کنند

که تو

در کجای این راه ایستاده ای

نظرات 5 + ارسال نظر
آرمین دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 11:11 http://nagoftehaa.mihanblog.com/

همین همین همین همین همین همین همین همین همین همین همین همین همین همین.ده بار که تکرار کنی میشه امین امین امین امین امین امین امین امین . دوباره همینو تکرار میکنی میشه نامین نامین نامین نامین نامین نامین نامین نامین .

نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه چــــــــــــــــــــــــــــــــــی مــــی گــــــــــــــــــــی؟ واقعـــــــــــــــــــــــــــــــــا؟

آرمین دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 13:02

تازه داستان به اینجا ختم نمیشه . همینجوری ادامه داره. مثل زندگی

موافقم

شاید یه دوست دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 13:30 http://mylittlesong.blogsky.com/

اوهوم همیناست که تو گفتی فقط نمیدونم چرا دنبال چیز دیگه یی هستیم..

خب واسه پیدا کردن راه درست باید از راه و بیراه رفت

.... سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 09:39

آیکون سکوت .... همین !

بئاتریس پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 14:10 http://www.ourfancy.blogsky.com

آفرین برای پیدا کردن راه درست باید از راه و بی راه رفت..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد