یادداشت های ...

وقتی انسانها اینقدر از دست زندگی سیرند و می خواهند از آن فرار کنند -  با خودم می گویم چرا  زندان نمی گذارند اسم زندگی لا مصب را

نظرات 4 + ارسال نظر
آرمین دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 15:00 http://nagoftehaa.mihanblog.com

اسم اصلیش همون زندانه ما با این اسم صداش میکنیم .واسه همینه که میگن مردن مثل رها شدن از قفسه.

... دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 15:11

مشکوک می زنی آقا بابک !!

امیر دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 18:35 http://my4divari,blogsky.com

اونوقت کی نگهبان این زندان باشه ؟

کلید زندگیت دست خودته امیر جان - خوبی سرکار؟ چه خبر؟

بئاتریس سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 08:30 http://www.myfancy.blogsky.com

من که اسمشو گذاشتم زندان..خیلی وقته!!ولی جدن این رنج زیستن رو چرا مامی تونیم تحمل کنیم؟!به خاطر اپسیلون هایی از لذت شاید..به نظر من این مکانیسم لذت در انسان..نقش به سزایی در تکامل تدریجی نوع بشر داشته..اگرنه مثل دایناسورها منقرض شده بودیم تا حالا!چون همه خودشونو می کشتن!!

آرمان و امید و این چیزهائ که دهن را پر می کنند مفهومشان باعث تداوم رندگی در این زندان می شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد