تنگنا

انگار تو را 

در سالیان دور 

درون حنگلی از خاطرات

گم گرده ام 

و اینک، 

دیوار نازک دلم 

گه گداری به صدائی، 

 می لرزد ...

شاید ،

یکبار برای همیشه، آمدنی در کار نیست 

شاید ،

 همه چیز را باید فراموش کرد 

شاید 

دیگر تنگنائی را نباید پاسخ گفت ... 

آری، دگر پاسخی نباید گفت

نظرات 2 + ارسال نظر
فرخ دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 ساعت 10:54 http://chakhan.blogsky.com

هر چه زودتر از باد خواهش کن تا این همه ابر رو از آسمانت دور کنه ! شاد باشی الهی

مرسی

ناهید دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 ساعت 00:26

ای بادهای فراموشی کجایید....

نسیمی را احساس می کنم

"سروده آیدا "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد