لگد

بعضی چیزا مثل خاکستر سیگارن، با یه فوت فنا میشن اما بعضی چیزا هستن که با لگدم تکون نمی خورن و فقط پات درد می گیره، جکایت زندگی منم اینطوری شده ....

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 12 اردیبهشت 1389 ساعت 16:32

و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم

حسین پناهی

هوم؟
می تونه دلچسب باشه

ناهید یکشنبه 12 اردیبهشت 1389 ساعت 18:27

مردی که کوه را از میان برداشت...با برداشتن یک سنگ شروع کرد..

سنگ اول و بردار!!

ناهید جان سنگریزه ها تموم شده الان نوبت اصل کاریه. خیلی گنده ان لا مصبا :-)

. بـ انـ و تمشــ کی . یکشنبه 12 اردیبهشت 1389 ساعت 21:08 http://tameshki.com

من الان اومدم استراحت مثلا :ی

آها؟!
خوش اومدی ، سر کار خانم چائی، قهوه ای، بستنی یا نوشیدنی میل ندارند بیارم خدمت شون؟! :-"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد